سمت خدا
در سمت توأم،
دلم باران،
دستم باران،
دهانم باران،
چشمم باران.
روزم را با بندگی تو پاگشا می کنم.
هر اذانی که می وزد،
پنجره ها باز می شوند
یاد تو کوران می کند.
هر اسم تو راکه صدا می زنم
ماه در دهانم هزار تکه می شود.
کاش! من همه بودم،
با همه دهان ها
تو را صدا می زدم.
کفش های ماه را به پاکرده ام
دوباره عازم توأم.
تا بوی زلف یار در آبادی من است
هر لب که خنده ای کند، از شادی من است.
زندگی با توست
زندگی همین حالاست.